سایتی می خوام بهتون معرفی کنم که برای بچه های سینما باید خیلی جالب و جذاب باشه. در حقیقت شناسنامه بین المللی یک هنرمند سینماییه. اگر بخوان از شما استعلام بگیرند ( البته این در خارج کشور رایج تره) به این سایت مراجعه می کنند، اگر اسم شما در این سایت بود یا بهتر بگم شما در این سایت صفحه داشته باشید مورد تایید هستید. به همین سادگی. البته عضو شدن تو این سایت به همین سادگیها نیست.

چگونه عضو این سایت بشیم؟

باید فیلمی جشنواره ای داشته باشید. یا در فیلمی که در فستیوالی خارجی شرکت کرده و پذیرفته شده کار کرده باشید. حالا یا به عنوان کارگردان یا تهیه کننده یا طراح گریم و ....

اینم بدونید که مسئولین سایت خودشون فیلمهای پذیرفته شده در  فستیوالهای مختلف سراسر دنیا را پیدا می کنند و یک صفحه برای فیلم ایجاد می کنند. به محض اینکه اسمتون رو تو صفحه فیلم پیدا کردید، شما مجاز به ایجاد صفحه هستید.

 

http://www.imdb.com


موضوعات مرتبط: جشنواره ها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | 13:4 | نویسنده : احسان طرخورانی |


داستانی کودکانه که اصلیت آن آلمانی است و توسط برادران گریم گردآوری شده‌است.

 

خلاصه داستان :

بزی که دارای سه بزغاله‌است برای تهیه غذا از خانه خارج می‌شود و از بزغاله‌هایش می‌خواهد که در این مدت زمان در را به روی غریبه‌ها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند که دستش را از بالای در نشان دهد. بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانه آنها آمد و به بزغاله‌ها گفت مادرشان است و برایشان غذا آورده‌است. بزغاله‌ها از او خواستند تا دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغاله‌ها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغاله‌ها در را باز کردند و گرگ دو بزغاله بزرگتر را خورد و بزغاله کوچکتر در جایی از خانه مخفی شد. زمانی که بز به خانه بازگشت و ماجرا را شنید بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد.

تفاوت های داستانی :

این داستان با روایت های متفاوتی نقل شده است. در روایت تهرانی این داستان بزغاله ها سه تا هستند و نام هایشان به ترتیب سن شنگول و منگول و حبه انگور است و نام مادرشان بزبز قندی است. در روایت هراتی نام بزغاله ها به ترتیب سن الیل و شلیل و خاکستری جون مادر است و نام مادرشان بزک زنگوله پا است. در روایت کابلی تعداد بزغاله ها 4 تا است و نام هایشان به ترتیب سن انگک و منگک و گلوله سنگک و خاکستری جان مادر است و در این روایت گرگ هر سه بزغاله بزرگتر را می خورد. در برخی از این روایت ها گرگ به جای سفید کردن دستش با آرد می رود و دستش را حنا می کند تا حنایی شود.



موضوعات مرتبط: قصه های ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 17:58 | نویسنده : احسان طرخورانی |

نوستالژیا چیست؟

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 13:35 | نویسنده : احسان طرخورانی |

بپرهيزيد از هر ناجوانمردي، نادرستي و نامردي

 چنين کنيد تا ببينيد خداوند چگونه بر سفره شما با کاسه اي خوراک و تکه اي نان مي نشيند .... در دکان شما کفه هاي ترازوهايتان را ميزان مي کند ....  درکوچه هاي خلوت شب با شما آواز مي خواند .

مگر از زندگي چه مي خواهيد که در خدايي خدا يافت نمي شود؟!



برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, | 10:2 | نویسنده : احسان طرخورانی |

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

 


موضوعات مرتبط: معاصر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, | 18:13 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

 

شاید همه ما نام گنجشکک اشی مشی را بارها شنیده باشیم. اما چیز زیادی در موردش ندانیم. راستی چه سرگذشتی پشت این گنجشکک اشی مشی می باشد؟ راستی اشی مشی چه معنی ای می دهد؟

به گفته حسن حاتمی، اشی مشی در گویش کارزونی مخفف «با شاه منشین» و به مفهوم کسی است که با شاه نمی‌‏نشیند و از حاکم و شاه و حکومت‏ جانبداری نمی‏کند و طبع بالا و عزت نفس دارد. گنجشکک اشی مشی نام متلی ایرانی (احتمالاً با ریشه کازرونی) است که ابتدا پری زنگنه و بعد فرهاد مهراد ترانه‌ای بر اساس آن خوانده‌اند. این ترانه در فیلم گوزن‌ها اجرا شده‌است. روایتِ کازرونیِ این متل که ساخته شاعر و نویسندۀ کازرونی حسن حاتمی است برای چاپ به احمد شاملو سپرده می شود که با گویش تهرانی توسط احمد شاملو در سال ۱۳۴۰ منتشر شده‌است.

(متل : [ م َ ت َ ] به قصه‌های کوتاه سرگرم کننده با مضامین لطیف و آموزنده گفته می‌شود که تمام یا قسمتی از آن قافیه دار، شعرگونه است. "دویدم و دویدم" و "اتل متل توتوله" از متلهای معروف فارسی است)

متلی با دو روایت:

روایت کازرونی

گنجشککی سکه پولی پیدا می‌کند و پس از آنکه با جستجوی بسیار صاحب آن را نمی‌یابد با آن ماست می‌خرد و با پیرزنی که نان می‌پزد شریک می‌شود. پیرزن به او نارو می‌زند و گنجشکک نان پیرزن را می‌برد. با چوپانی شریک می‌شود و چوپان نیز به او نارو می‌زند. گنجشکک بره چوپان را به تلافی می‌دزدد. با تازه‌دامادی شریک می‌شود و باز هم نارو می‌خورد. گنجشکک عروس وی را می‌رباید و به لوطیان می‌دهد و در عوض تمبکی از آنان می‌گیرد. گنجشکک با تمبک خویش به قصر پادشاه رفته و شکایت به او می‌برد. پادشاه به فراشان دستور می‌دهد تا او را با تیر بزنند. تیرها به وی اصابت نمی‌کنند ولی او از ترس بیهوش شده و شاه او را می‌خورد. گنجشکک که در زندان نمور و تاریک شکم پادشاه به هوش می‌آید، موفق می‌شود از آنجا فرار کرده و آبروی پادشاه را نیز نزد همه ببرد و تنبک خود را بازپس گیرد. تمبک را به نزد لوطیان برده و عروس را بازپس می‌ستاند و با او زندگی می‌کند.

 

روایت امروزین

گنجشکک اشی مشی از تاج شاه یاقوتی می‌دزدد تا به بچه‌هایش بدهد تا با آن بازی کنند. اما در میان راه آن را به پیرزنی می‌بخشد تا به زندگی‌اش سر و سامان بدهد. پس از آن گنجشکک به دزدی رابین هود وار جواهرات شاه و بخشش این جواهرات به مردم ادامه می‌دهد. او برای اینکه شناخته نشود هر بار خود را در حوض نقاشی به رنگی دیگر در می‌آورد.

 

گنجشگك اشي مشي، لب بوم ما مشين
بارون مياد خيس ميشي، برف مياد گوله ميشي
ميفتي تو حوض نقاشي
كي مي گيره فراش باشي
كي مي كُشه قصاب باشي
كي مي پزه آشپزباشي
كي مي خوره حكيم باشي
گنجشگك اشي مشي..


موضوعات مرتبط: قصه های ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, | 19:58 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 گفت اگر دوزخ مرا بخشند، هرگز هیچ عاشقی را نسوزم. از بهر انکه عشق خود او را صدبار سوخته است

 



موضوعات مرتبط: غیر معاصر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | 8:40 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

 

 

لیستی از جشنواره های خارجی رو اینجا میتونید ملاحظه کنید. البته وقتی براتون مفید خواهد بود که زبان بلد باشید.


http://artostanha.ir/Page/3944/Default.aspx

http://fa.shortfilmnews.com/links 

 

 


موضوعات مرتبط: جشنواره های خارجی فیلم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, | 18:24 | نویسنده : احسان طرخورانی |

تو به من خندیدی و نمی دانستی
 
من به چه دلهره از باغچه همسایه
 
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق

 

من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت

 

فروغ فرخزاد


موضوعات مرتبط: معاصر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 12:38 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

MacGuffin  چیست؟

 

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, | 18:56 | نویسنده : احسان طرخورانی |

ماکسیموس (راسل کرو) :

یادمه یه کسی به من گفت مرگ همیشه به تو لبخند میزنه و تنها کاری که تو می تونی در مقابل اون انجام بدی این هست که تو هم به مرگ لبخند بزنی....


کومودس(خواکین فینیکس) :

خوب این دوستت به مرگ خودش هم لبخند میزنه؟


ماکسیموس:

تو باید بهتر اینو بدونی .... چون او شخص پدرت بود!

 

 


موضوعات مرتبط: دیالوگ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, | 8:50 | نویسنده : احسان طرخورانی |

خواستند
از عشق
آغوش و بوسه را
حذف کنند
عشق
از آغوش و بوسه
حذف شد ...!!؟


افشین یداللهی

 

برگرفته از وبلاگ :

http://bakhtafarid.loxblog.com


موضوعات مرتبط: معاصر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 18:14 | نویسنده : احسان طرخورانی |

     هیچ کس مجبور نیست انسان بزرگی باشد تنها انسان بودن کافیست.

 

 (آلبر کامو)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, | 10:26 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 


دخترم جرالدین، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهررا بگرد و به مردم نگاه کن و با فقرا همدردی کن. هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد، دو پای او را می شکند. وقتی به این مرحله رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن. حرف بسیار برای تو دارم ولی به وقت دیگر می گذارم و با این آخرین پیام، نامه را پایان می بخشم. انسان باش، پاکدل و یکدل. زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست بودن و بی عاطفه بودن است.


پدر تو، چارلی چاپلین


موضوعات مرتبط: برداشت ها و مطالب آزاد ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, | 8:57 | نویسنده : احسان طرخورانی |

همه كساني كه سينماي وحشت رو تجربه كردن الفرد هيچكاك رو به عنوان استاد اين موضوع مي شناسند و اسم اون هميشه انسان رو به ياد كلاغ هاي وحشي ميندازه كه در حال خوردن چشم انسان ها هستند.

فکر می کنید راز موفقیت سر آلفرد هیچکاک در چیست؟ هیچکاک که بیشتر در زمینۀ فیلم‌های معمایی و دلهره‌آور فعالیت داشته است و بی شک استاد آن می باشد،  چگونه توانسته است ترس را به خوبی از طریق تصاویر دوربین به مخاطبین انتقال دهد؟

خود او در این مورد گفته است:

شانس همه چیز است. شانس من در زندگی این بود که آدم ترسویی باشم. من خوش شانسم که یک ترسو هستم، که آستانۀ ترس پایینی دارم، به خاطر اینکه یک قهرمان هرگز نمی‌تواند فیلمی بسازد که تعلیق خوبی داشته باشد.

در حقیقت او ترس را می شناسد و با آن زیسته است. "ترس" مهم‌ترین عنصر موجود در همه‌ی فیلم‌های "هیچکاک" است. ترس از نابودی زندگی، ترسی که هیچکاک خود از کودکی به همراه داشت، ترس ریشه‌دار در تربیت کاتولیکی خانواده‌اش، ترس از گناه و عذاب روح. ترسی که نه تنها از طریق قاتلین و انسان‌های بد به دیگران انتقال داده می‌شود بلکه ترسی‌ست که در زندگی روزمره و از طریق ساده‌ترین قوانین موجود برای انسان‌ها به وجود می‌آید.

 

 

هیچکاک درباره فیلم‌های ترسناکی که ساخته می‌گوید:

من به مانند یک فیلسوف به مردم همان چیزی را می‌دهم که می‌خواهند. آنها دوست دارند که ترس و وحشت را تجربه کنند خوب من هم همان را به آنها می‌دهم.

یا در جایی دیگر می گوید:

تنها راه خلاص شدن من از شر ترسهایم این است که آنها را فیلم کنم.

بیشتر در مورد او بدانیم:

سر آلفرد جوزف هیچکاک (۱۸۹۹ - ۱۹۸۰) کارگردانِ بریتانیایی بود که فعالیت عمده‌اش در ایالات متحده آمریکا بود. هیچکاک تا زمانی که در قید حیات بود، 53 فیلم ساخت و با فروش فیلم‌هایش در سراسر جهان به عنوان یکی از مشهورترین فیلم‌سازان تاریخ سینما به شمار می‌آید. یکی از ویژگی‌های بارز فیلم‌های هیچکاک این است که خود او در همۀ فیلم هایش در یک صحنه، حتی بسیار کوتاه به عنوان بازیگر حضور دارد. گرچه در سال ۱۹۴۰ فیلم ربکا جایزه بهترین تولیدکنندگی را از آن سلزنیک کرد و یا فیلمهای قایق نجات، طلسم شده، پنجره عقبی، روانی و ربکا نامزد اسکار گردید اما وی هیچگاه به جایزه اسکار دست نیافته است.

سرشناس‌ترین و محبوب‌ترین کارگردان فیلم‌های سینمایی شناخته می‌شود. از فیلم‌های معروف او می‌توان به سرگیجه، پنجره عقبی، شمال از شمال غربی، روانی، ربکا و پرندگان اشاره کرد. 

 



موضوعات مرتبط: معرفی کارگردان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, | 13:5 | نویسنده : احسان طرخورانی |


برای اینکه نکات یک فیلم رو درک کنیم باید فیلم رو خوب ببینیم. خوب به معنی اینکه  یه جای راحت پیدا کنیم، وقتمون را تنظیم کنیم، خواب آلود نباشیم و تمرکز کنیم. حتی نوع انتخاب فیلم هم در خوب دیدنش تأثیر داره. تو این جور مواقعه پیشنهاد میشه فیلم رو براساس بازیگر یا کارگردان مورد علاقه انتخاب کنیم و با  کمی حوصله و ذوق و وقت بیشتر می تونیم اطلاعات جالبی از فیلم دریافت کنیم.

نکتۀ مهم:

"فیلم رو دیدن با تماشا کردنش با هم فرق می کنه"


موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, | 11:9 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

در تمام لحظه هایم تکرار میشوی..... اما؛ تکراری نمیشوی

 

 


موضوعات مرتبط: ، عکس ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, | 20:8 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

 

فرق پلان با شات چیست؟

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, | 19:43 | نویسنده : احسان طرخورانی |

سیدنی شلدون : 11 فوریه۱۹۱۷ - ۳۰ ژانویه۲۰۰۷ (Sidney Sheldon)رمان‌نویس معروف آمریکایی بود. شلدون پیش از روی‌آوردن به رمان‌نویسی، فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌هایی نوشت که او را برنده جایزه‌هایی همچون اسکار بهترین فیلمنامه‌نویسی و جایزه نمایشنامه‌نویسی تونی کردند. او در رمان‌نویسی بسیار موفق بود و در مدتی کوتاه تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین و معروف‌ترین نویسندگان داستان‌های مردم‌پسند جهان شد.

 

او افزون بر انتشار بیش از ۳۰ فیلمنامه، ۲۵۰ فیلمنامه تلویزیونی، ۱۰ نمایشنامه و ۱۸ رمان نوشت. آثار شلدون در بیشتر کشورهای دنیا منتشر شده و عنوان نویسنده‌ای را که رمان‌هایش بیشترین ترجمه جهانی را داشته، به‌دست آورد. ناشر آثارش، برآورد کرده‌است که تا زمان مرگ شلدون ۲۷۵ میلیون نسخه از کتاب‌های او در بازار کتاب دنیا مورد خرید و فروش قرار گرفته‌است.

 

شلدون در سال ۱۹۱۷ در شیکاگو زاده شد. والدین‌اش هر دو کم‌سواد بودند. او در ۱۷ سالگی به اجبار به لس‌آنجلس رفت و در استودیوی فیلم‌سازی یونیورسال به کار مشغول شد. شلدون در دهه ۱۹۳۰ برای کمک به خانواده‌اش، مشاغلی مانند گویندگی تئاتر، فروشندگی کفش و حتی گارسونی در رستوران را تجربه کرد. او تحصیل در دانشگاه نورثوسترن را نیمه‌تمام رها کرد و در جریان جنگ جهانی دوم در نیروی هوایی آمریکا خدمت کرد و در پایان جنگ در استودیوی فاکس قرن بیستم به‌عنوان فیلمنامه‌نویس مشغول به‌کار شد. او در سال ۱۹۵۱ ازدواج کرد. او همسر اول خود را در سال ۱۹۸۵ از دست داد و در سال ۱۹۸۹ برای بار دوم ازدواج کرد. شلدون سرانجام در بیمارستانی در نزدیکی پالم اسپرینگز کالیفرنیا در اثر ذات‌الریه درگذشت.

 

 

شلدون در سال ۱۹۴۷ به‌خاطر نوشتن "مرد مجرد و بابی بوکسور" جایزه اسکار بهترین فیلمنامه‌نویسی را به‌دست آورد. شلدون با نوشتن فیلمنامه‌های دیگری همچون رژه عید پاک به شهرت دست یافت. در سال ۱۹۵۹ با نوشتن نمایشنامه تلویزیونی سرخ‌موی برادوی، جایزه تونی را کسب کرد. پس از آن نگارش نمایشنامه‌هایی دیگر برای تئاتر برادوی، بر شهرت‌اش افزود. شلدون در سال ۱۹۷۰ و در سن ۵۲ سالگی نخستین رمان خود به نام صورت عریان را انتشار داد. این رمان جایزه ادگار آلن پو را برای او به‌همراه داشت. رمان بعدی او، آن سوی نیمه شب (۱۹۷۴) موقعیت او را به‌عنوان یک نویسنده آثار پرفروش تثبیت کرد. تاکنون بیش از نیمی از رمان‌های شلدون مورد اقتباس فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته‌اند.

 


رمان‌ها :

صورت عریان ۱۹۷۰

آن سوی نیمه شب ۱۹۷۴

غریبه‌ای در آینه ۱۹۷۶

خط خون ۱۹۷۷

خشم فرشتگان ۱۹۸۰

استاد بازی ۱۹۸۲

اگر فردا بیاید ۱۹۸۵

آسیاب‌های خدایان ۱۹۸۷

شن‌های زمان ۱۹۸۸

خاطرات نیمه‌شب ۱۹۹۰

توطئه روز رستاخیز ۱۹۹۱

ستاره‌ها می‌درخشند ۱۹۹۲

هیچ چیز جاودانه نیست ۱۹۹۴

صبح، ظهر و شب ۱۹۹۵

بهترین نقشه‌های حساب‌شده ۱۹۹۷

از رویاهایت برایم بگو ۱۹۹۸

آسمان به زمین می‌آید ۲۰۰۱

تو از تاریکی می‌ترسی؟ ۲۰۰۴

 

 

 


موضوعات مرتبط: معرفی نویسنده ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, | 16:37 | نویسنده : احسان طرخورانی |

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, | 16:22 | نویسنده : احسان طرخورانی |

تو این دنیا از یه نفر که معذرت می خوای، بقیه وامیستن تو صف





موضوعات مرتبط: دیالوگ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, | 9:20 | نویسنده : احسان طرخورانی |

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

به خط و خال گدایان مده خزینه دل

به دستِ شاهوشی ده که محترم دارد


موضوعات مرتبط: غیر معاصر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, | 8:54 | نویسنده : احسان طرخورانی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • موز فان